پیترلو | مایک لی

PeterLoo | Mike Leigh
ارزیابی: نیم ستاره‌‌

می‌گفتیم مایک لی با بقیه فیلم‌سازهای بزرگ این سال‌ها فرق دارد. امکان ندارد افت کند. چهار سال قبل در ۷۱ سالگی فیلم فوق‌العاده‌ مستر ترنر را ساخته و چهار سال قبلتر سالی دیگر. چند هفته قبل وقتی در جشنواره کن، دسته‌گل‌های اساتید دو و سه دهه اخیر (داردن‌ها، جارموش، آلمودوار، مالیک و …) را می‌دیدیم با خودمان می‌گفتیم سقوط این‌ها خیلی وقت بوده شروع شده. مایک لی فرق می‌کند. سن‌وسال اما انگار مغاک است و تبعیض نمی‌شناسد.
‌‌‌
پیترلو به اتفاقات آگوست ۱۸۱۹ در انگستان می‌پردازد. در شروع (مدتی بعد از نبرد انگلستان در واترلو) با زمینه‌های سیاسی و اقتصادی جنبش عمومی مردم برای داشتن حق برابری آشنا می‌شویم. قرار یک تجمع بزرگ در میدانی در شهر منچستر گذاشته می‌شود. در روز تجمع این اعتراضات توسط نیروهای حکومتی به خاک‌وخون کشیده می‌شود. آیا اسب‌ها، سواره‌نظام و سیاهی‌لشکرها در این درام تاریخی با ابعاد بزرگ، استاد را بلعیده‌اند؟‌‌

وقتی سال گذشته خبرهای تولید فیلم را می‌خواندم، فکر کردم ترکیب سبک رئالیستی ویژه مایک لی با یک رویداد تاریخی مشهور در دویست سال قبل چقدر می‌تواند جالب باشد و منجر به کیفیتی نو در یک درام تاریخی شود. هو شیائو شِن بارها در آثارش و لازلو نمش در غروب، با سبک شخصی و رئالیسم افراطی به سراغ تاریخ رفته‌اند و حاصل تجربه‌های منحصربفرد تاریخی برای بیننده بوده است. در پیترلو اما نه از آن گرمی روابط و خودانگیختگی آدم‌ها در زندگی روزمره فیلم‌های مایک لی نشانی است و نه تشخص زیبایی‌شناسانه‌ای در پلاستیک فیلم به‌چشم می‌خورد (چقدر پیترلو شبیه فیلم‌های ژنریک این مدلی شده).
‌‌
شخصیت‌های تاریخی مشهور در صحنه‌هایی بی‌ظرافت با پرگویی با میزانسنی پیش‌پاافتاده می‌آیند و می‌روند (سخنرانی‌ها و اجتماعات) بدون آن‌که رویدادها برای بیننده درگیرکننده باشد. نقل تاریخ مهم‌تر از تجربه لحظه تاریخی می‌شود. مایک لی حتی تسلطی در از کار در آوردن یک تظاهرات تاریخی پرتنش در کف خیابان (قبلا در آثارش نشان داده آن‌جا را خیلی خوب می‌شناسد) از خود نشان نمی‌دهد. صحنه‌پردازی این تظاهرات ۶۰ هزارنفره که قلب فیلم است با مدیوم‌شات‌های خنثی و لانگ‌شات‌های متکی به سی.‌جی.‌آی ضعف‌های فیلم را بیشتر می‌کند.
‌‌‌
اگر پیترلو تیتراژ نداشت خانه‌ی پُرش فکر می‌کردیم یکی از کارگردان‌های تلویزیونیِ استخدام بی‌بی‌سی آن را ساخته است. چنین پروژه‌ی بی‌خود و بی‌جهتی برای استاد از چه زاویه‌ای جذاب بوده است؟