
۱. لورو به شکل مبالغهآمیزی سورنتینویی است، البته سورونتینویی دوگانه با مجموعهای از حسنها و ضعفها که اینجا اغلب توازنش به سمت منفی بهم خورده است. سورنتینو که در لورو به مقطعی از زندگی سیلویو برلوسکونی (نخستوزیر ایتالیا در سه دوره مختلف) میپردازد سعی کرده بسیاری از ویژگیهای تحسین شده آثارش را در این فیلم جدید با یک گام اغراق و تاکید بیشتر طراحی و اجرا کند. این استراتژی اگر چه منجر به چند سکانس فوقالعاده شده اما در عینحال باعث شده یکپارچگی حسی فیلم فدا شود و فقط با مجموعهای از ترفندهای بصری و روایی «باشکوه» روبرو شویم (که حالا دیگر بعد از چند فیلم و یک سریال خیلی هم برای بیننده ناآشنا و غافلگیرکننده نیست).
در لورو با شعبدهبازی روبرو هستیم که میخواهد نسبت به قبل فیل بزرگتری هوا کند. فیلمساز یادش رفته که جادوی اصلی به حسوحال این تماشاخانه ربط دارد نه به رکورد زدنها و شعبدههای بزرگتر و سختتر. از این نظر مقایسه پارتی ابتدایی زیبایی بزرگ با مهمانیهای پیدرپی لورو جالب است. هرچقدر مهمانی پر زرقوبرق جپ گامباردلا (با بازی تونی سرویلو) در شروع زیبایی بزرگ جنونآمیز و غیرقابل پیشبینی بود (از نظر روبرو شدن هر لحظه با آدمها و موقعیتهای جذاب که از نظر لحن دوگانه -ستایش یا دستانداختن- تکلیفش با بیننده مشخص نبود)، در لورو با کاریکاتوری از این مدل مهمانیها روبرویم که اگرچه مجللتر، با ابعادی بزرگتر و بهظاهر سکسیترند اما توازن لحنش اغلب بهم خورده است و تبدیل به تجربه یک مهمانی بزرگ برای بیننده نشده است. بههمین دلیل است که در لورو آنچه در آثار سورنتینو میستودیم (وسواس دیوانهوار زیبا و شیک بودن، آراستگی و این زندگی پر از نور و رنگ همراه با یکجور رازآمیز بودن اتمسفر) را کمتر تجربه میکنیم.