جشنواره کن ۲۰۲۴، ناپلئون از نگاه ابل گانس

خانم‌ها! آقایان! بعد از نزدیک به صد سال، شما برای اولین بار «ناپلئون» ابل گانس را به‌شیوه‌ای خواهید دید که فقط تماشاگرانی آن را در بهار سال ۱۹۲۷ دیده‌ بودند. این را کسی رو سن پیش از نمایش فیلم می‌گوید.

نسخه کامل فیلم افسانه‌ای گانس همه این سال‌ها خارج از دسترس بوده است. این فیلم صامت قسمت اول ناپلئون است، با زمانی حدود چهار ساعت. قسمت دوم هنوز آماده و مرمت نشده و امکان دارد این کار سال‌ها طول بکشد. قبل از شروع فیلم تصور کردم لابد ارزش تماشای «ناپلئون» به دلیل تاریخ سینمایی است. اما فیلم شروع شد و ناگهان آن سالنِ مملو از تماشاگر با پدیده‌ای مواجه شدند که بعید است تصورش را می‌کردند. چهار ساعت شکوه، تغزل، زیبایی و البته صناعت یگانه ابل گانس.

پرده اول که در مدرسه‌ای در جزیره کورس می‌گذرد با ایماژی پرجلال و جبروت از یک توپ جنگی تمام می‌شود که روی لوله آن شاهینی نشسته و در سوی دیگرش پسرک نوجوانی در سودای بلندپروازی است. بعدتر صحنه فرار ناپلئون با قایقی روی ردی از نورِ در حال غروبِ دریای مدیترانه چنان دقیق طراحی شده که هیچ‌جور نمی‌توان تصور کرد چطور در آن گلدن تایم آن قایق بزرگ را روی آن انعکاس نور جابه‌جا کرده‌اند در حالی‌که سربازانِ جبهه مخالف روی موج‌های واقعی ساحل گیر افتاده‌اند.

فیلم در صحنه‌های پرجمعیت شکوه بهترین فیلم‌های آیزنشتاین را دارد و از نظر فضاسازی صحنه‌های خارجیِ با سیاهی لشکرهای زیاد پدیده‌ای است در سطح استانداردهای آندری روبلف تارکوفسکی.

در یکی از استثنائی‌ترین صحنه‌ها دوربین بر فراز جمعیتی در یک عمارت بزرگ قوس دایره‌ای عجیبی طی می‌کند تا با حرکت سرگردان قایق ناپلئون در میان امواج در نمای بعد هم‌ریتم و قرینه شود. این طراحی و این کات چیزی است تاریخ سینمایی که تا به حال شبیهش را ندیده‌ام.

یک ساعت آخر فیلم نبردی است در شب و در بارانی سیل‌آسا می‌گذرد. کل سکانس با فیلتر قرمز نمایش داده می‌شود و از نظر حفظ استمرار و نمایش جزئیاتِ صحنه‌ی جنگ استثنایی است. کیفیتی دست‌نیافتنی است که سکانس مفصل نبرد پایانی «هفت سامورایی» کوروساوا را در باران و گل‌وشل به یاد می‌آورد. چه فیلم‌سازی بوده این آقای ابل گانس و چه تاثیرات بنیادی (با چرخ و ناپلئون) بر سینما گذاشته است.

تجربه تماشای ناپلئونِ گانس در اولین سئانس جشنواره کن برایم شکوه تماشای اودیسه کوبریک را داشت که آن را در همین بخش کن‌کلاسیک در سال ۲۰۱۸ دیده بودم. این سئانس شد یکی از دلنشین‌ترین ساعت‌هایی که در سالن سینما بوده‌ام. چه خوب که تاریخ سینما چنان غنی است که هر گاه اراده کند چیزی برای مسحور کردن ما دارد. حالا می‌شود گفت سینما نهادی است که اندازه ادبیات تاریخ و پشتوانه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *