هنوز چیزی ندیده‌ای | آلن رنه

 

چاپ شده در فصل‌نامه فیلمخانه، شماره ۴ و ۵، بهار و تابستان ۹۲

vous-n-avez-encore-rien-vu-26-09-2012-1-g

هنوز چیزی ندیده‌ای | آلن رنه | ۲۰۱۲ 

یک روز با اوریدیس

 

اگر از تعبیر آیزایا برلین در کتاب متفکران روس در تقسیم‌بندی نویسندگان کمک بگیریم، آلن رنه -متعلق به کرانه چپِ موج‌نو- را می‌توان بیشتر روباه دانست تا خارپشت. با این تعبیر قدیمی ازو، فلینی، رومر و پروست خارپشتند، آن‌ها در کلیت آثارشان از یک نظام فکری تقریبا منسجم استفاده می‌کنند و مثل خارپشت فقط یک‌ راه برای دفاع بلدند. در مقابل کوروساوا، دیوید لین و شکسپیر روباه‌اند، آنها با سبک‌ها و مضامین متنوع (با یک جهان‌بینی کم و بیش متناقض) در مجموعه آثارشان به یاد آورده می‌شوند.

در آثار مستند و فیلم‌های بلند دهه شصتِ رنه با کارگردانی با حساسیت‌های زیبایی‌شناسانه روبروییم. کاوش در مفهوم زمان و خاطره (هیروشیما عشق من، جنگ تمام است، موریل) پروست را به یاد می‌آورد و تجربه‌‌گرایی‌ در سبک (مونتاژ شبه‌-آیزنشتاینی و میزانسن غیرواقع‌گرا) و فرم روایی، مدرنیسم در سینما را تعریف می‌کند. اما فیلم‌های چهار دهه بعد رنه بسیار متنوع‌اند و سرسختیِ سبک‌پردازی آثار دهه شصت او را ندارند و از مضمون‌های ملتهب روز خبری نیست‌ (جنگ اتمی، اردوگاه‌ آشویتس، جنگ الجزایر). فیلمهای بعدی رهاترند و از آن کمال‌گراییِ دور از دسترس نشانی نیست و طیف متنوعی از آثار کمدی، تاریخی و تئاترِ فیلم شده را شامل می‌شود. حال در 91 سالگی رنه به تجربه‌ دیگری در حوزه فیلم‌های تئاتری‌اش دست می‌زند.

***

«هنوز چیزی ندیده‌ای» با خبر مرگ کارگردان تئاتر مشهوری شروع می‌شود و از بازیگران آثارش خواسته می‌شود برای خواندن وصیت‌نامه به خانه‌اش بیایند. بازیگران مطابق برنامه جمع می‌شوند. در آنجا متوجه می‌شویم که یک کمپانی اجازه اقتباس از اوریدیس (یکی از نمایشنامه‌های مشهور این کارگردان با بازی همین بازیگران در زمان گذشته) را خواسته و فیلم خامی از تمرینات اجرا را فرستاده و حالا کارگردان از بازیگران می‌خواهد که کیفیت آن را تایید یا رد کنند.

«هنوز چیزی ندیده‌ای» ساختاری فیلم در فیلم دارد و بصورت یک‌درمیان، فیلمِ تمرینِ نمایش (متعلق به کمپانی) و اجرای بازیگرانِ دعوت شده‌ (در خانه) را می‌بینیم. اغلب شروع هر صحنه با فیلمِ ضبط شده است، صحنه مورد نظر بازیگران (در زمان حال) را به یاد نقش‌های سال‌های دورشان می‌اندازد، بلافاصله یکی از زوج‌ها اجرا صحنه را به عهده می‌گیرد و کمی بعد زوج بعدی صحنه را ادامه می‌دهد.

قصه نمایش در حالِ اجرا اقتباسی امروزی از حکایتِ عشق اورفه و اوریدیس است. اورفه نوازنده بصورت اتفاقی با اوریدیس آشنا می‌شود، عشقی ناگهانی بین‌شان شکل می‌گیرد و همان روز خانواده و شهر را ترک می‌کنند. اما عشق‌شان بیش از یک‌روز نمی‌پاید و اوریدیس در تصادفی کشته می‌شود. گاهی اجرای یک صحنه از نمایش دو بار به شکل یکسان با دو زوج متفاوت تکرار می‌شود. در ابتدا به نظر می‌رسد این تکرار صرفن تاکیدی بر نقاط عطف درام است. اما این تکنیک به تدریج کارکرد دیگری پیدا می‌کند. هرچه جلوتر می‌رویم دوست داریم ببینیم صحنه آشنایی اورفه/اوریدیس این‌بار توسط زوج «پیر آردیتی»/«سابین آزما» چگونه اجرا می‌شود. قصه را می‌دانیم اما کنجکاویم ببینیم میشل پیکولی چگونه درهم شکستگی و استیصال را به هنگام ترک پسرش اورفه بازی می‌کند. رنه با این ساختار تکرارشونده تاکید را از قصه اوریدیس به شیوه اجرای بازیگران منتقل کرده است و حاصل قرار گرفتن خودِ واقعیِ بازیگران در پیش‌زمینه است (به جای قصه اورفه/اوریدیس). بدین ترتیب فیلم به ستایشی از نسلی از بزرگانِ بازیگری سینمای فرانسه تبدیل می‌شود: میشل پیکولیِ یله، آزِمایِ دمدی مزاج، آردیتی و عاشق‌پیشه‌گی، آن کانسینیِ شکننده و متیو آمالریک و جنون.

***

«هنوز چیزی ندیده‌ای» حکایتِ فراموش کردن خاطره یک رابطه است. بعد از مرگ اوریدیس، اورفه مغموم نزد پدر برگشته و در تخت از فراقِ عشقش به خود می‌پیچد. غریبه‌ای (آمالریک) آنجاست و از اورفه می‌خواهد به حرف پدر گوش کند، خاطره اوریدیس را فراموش کند و به زندگی بازگردد. پدر از او می‌خواهد به پِرپینیان برگردند و برایش از منوی رستوران مورد علاقه‌اش Jeanne-Hachette در آن شهر می‌گوید. «هنوز چیزی ندیده‌ای» روی دیگر «هیروشیما عشق من» است. هر دو حکایتِ رهایی از گذشته یک عشق‌اند. این مضمون همان ورِ خارپشتِ مضمون‌گرایِ دهه شصت رنه است. در «هیروشیما عشق من» زن از طریق آشنایی با مردی ژاپنی از اندوه خاطره مرگِ معشوقه آلمانی‌اش رهایی می‌یابد. اینجا، غریبه اورفه را نصیحت می‌کند، می‌گوید Jeanne-Hachette بهترین جای دنیا برای فراموش کردن اوریدیس است، برگردد به زندگی، تو در باقیمانده عمرت «یک روز با اوریدیس» را داری.