اینکه این پلانِ شگفتانگیز در میانهی فیلم تجربیِ ستارهی دریایی (مَن ری، 1928) از کجا سرو کلهاش پیدا میشود البته جواب سرراستی ندارد. شاید به زنجیرهی تداعی معانی در ذهن شخصیت اصلی فیلم برگردد. مردی خیره به یک ستارهی دریایی در یک ظرف شیشهای، گویی از پیکرِ یک «زن» به فرمِ هندسی «ستارهی دریایی» میرسد و «ستارهی دریایی» برایش در یک لحظهی فرّار، تداعیِ دریا و کشتی است که شاید روزی در سفر بر عرشه آن بوده.
اما آنچه اعجابآور مینماید طراحی حرکات درون قاب در این پلان ده ثانیهای است. دوربین سوار بر کشتی اول در حال عقب رفتن (پیشزمینه) است و کشتی دوم در پسزمینه از چپ به راست و با یک زاویه 90 درجه نسبت به آن جابهجا میشود. این زاویه قائمه میان دو محورِ متحرک با کنج ساختمانی در سمت راست قاب برجستهتر میشود. دو نفر در میانزمینه پرسه میزنند و میزانسن اینگونه کیفیتی امپرسیونیستی در مخاطب ایجاد میکند. این نمونهای است از تجربهی شگفتانگیز امپرسیون بر پردهی سینما که به شیوهای متفاوت به همان نتیجه در نقاشی امپرسیونیستی میرسد.
شیوه اجرای «مَن ری» برای رسیدن به چنین ترکیببندی در تصویر و همزمانی حرکت دو کشتی، هشتاد و شش سال پیش، آن هم در یک فیلم آوانگارد غیر قابل تصور است. اما از همه عجیبتر آن دستها در سمت چپ قاب است که انگار اشارهای است به راویِ سودایی قصه.