رنوار | ژیل بوردو

 

چاپ شده در مجله ۲۴، شماره دی‌ ۱۳۹۲

renoir

رنوار | ژیل بوردو | 2013


آبتنی‌کنندگان

مشهور است پی‌یر آگوست رنوار، نقاش شهیر فرانسوی، وقتی برای اولین بار کسی را ملاقات می‌کرده است به جای چشم‌ها به دست‌هایش خیره می‌شده. در فیلم رنوار ساخته ژیل بوردو  وقتی دِده (دختر نوجوانی که به عنوان مدل معرفی شده) به آتلیه رنوار می‌رود، نقاش قبل از پرسیدن نامش خوب به دست‌هایش نگاه می‌کند و کمی بعد می‌پذیردش. رنوار فیلمی درباره عادت‌های کوچک یک نقاش استثنایی است، فیلمی متعلق به گرایشی از سینمای زندگی‌نامه‌ای که بدون تاکید بر مقاطع دراماتیک و اغلب با انتخاب یک بازه‌ی زمانی کوچک، تجربه‌ی زیستی ‌کارکتر اصلی است. نمونه‌ی درخشان این فرم روایی، سه‌گانه ساکوروف درباره حاکمان تاریخ (آفتاب، تارووس و مولوخ) است. پیرنگ رنوار اغلب بر لحظه‌های گذرای خلق تابلوها متمرکز است: ندیمه‌های رنوار 74 ساله، در آن‌سالها که رماتیسم توانش را تحلیل برده هر بار قبلِ شروع کار، قلم‌مو را به کمک پارچه به انگشتان دفرمه‌اش می‌بندند. دست‌ها، ژست‌ها و پوستِ درخشنده دختری جوان، شوق کار را به نقاشی پیر باز می‌گرداند. وقتی پسرش ژان (که بعدها یکی از مهمترین فیلم‌سازان فرانسوی می‌شود) زخمی از جنگ بر می‌گردد، روایت به سمت قصه او تغییر جهت می‌دهد و جادوی سینما آرام آرام ژان و دِده را به هم وصل می‌کند (دختر بعدها همسر ژان و بازیگر نقش‌های اصلی فیلم‌هایش می‌شود).

گرایش مشترک دیگر فیلم با سه‌گانه ساکوروف، سبک تصویری ویژه‌ی فراگیرش (هرچند در سطوح پایین‌ترِ کیفی) است. اگر در آفتاب بافتِ قاب‌ها به تابلوهای رامبراند نزدیک می‌شوند، این‌جا فیلمساز آشناترین استراتژی تصویری را انتخاب می‌کند تا نقاشی‌های امپرسیونیستی رنوار تداعی شود. در بعضی فصل‌ها تصاویر تا مرز مونوکروم بودن پیش می‌روند، خاکستری و سیاه تقریبا حذف و زرد، رنگ غالب قاب‌ها می‌شود. ایده اصلی بازنمایی حال و هوای تابلوهای تابستانی رنوار است: نورهای طلاییِ لرزان، تابش آفتاب از میان درخت‌ها، ثبت لحظه‌ای ناپایدار وقتی باد در کناره‌ی رود همه‌چیز را بهم می‌ریزد و کمپوزیسیون‌هایی که اشاره به آبتنی‌کنندگان رنوار است. فصل پایانی، نقاشی‌های رنوار از جشن در محیط‌های عمومی را به یاد می‌آورد (تابلوی ناهارِ قایقران‌ها و یا رقص در مولن دُلا گالِت)، آن‌جا که هر سه پسرِ نقاش همراه گابریل (مدل قبلی او) و دوستان‌شان در مراسمی دور هم جمع شده‌اند.

اگرچه بخشی از روابط آدم‌ها در فیلم نصفه و نیمه و رابطه نقاش/ مدل گنگ می‌ماند و برادر کوچک اغلب بلاتکلیف است، اما رنوار فیلم جمع‌وجوری است با فضاسازیِ همگن و لحنی یکدست درباره نابغه‌ای که برای نقاشی ‌کردن با کهولت و بیماری مبارزه می‌کند. اعتبار فیلم به زیبایی قاب‌های به یادماندنی‌اش است: پسرهایی بر سطح آب شناورند، نور آفتاب از بالا بر پوست‌های شادشان می‌تابد و  پایین در نمایی ضد نور انعکاسِ جوانی‌شان اشاره‌ای است به سال‌های طلاییِ در پیش برای میراث نقاشِ پیر.