اتوموبیلم را بران | ریوسوکه هاماگوشی
ارزیابی (از پنج ستاره): 1/2★★★
(برنده جایزه بهترین فیلمنامه /
بر اساس داستانی از موراکامی)
فیلمهای محدودی هستند که اگر صحنه یا سکانسی از آنها را بهشکل مجزا ببینیم جذابیت یا تشخصی در آنها پیدا نمیکنیم اما مواجهه با کلیت آنها کاملا کیفیت متفاوتی دارد. میشود گفت کلیت آنها فراتر و متفاوت از جمع اجزایشان است. «اتوموبیلم را بران» با سبک کارگردانی متعارفش در آغاز چنگی به دل نمیزند. اما فیلم با ارائهای ساده و سرصبر از شخصیت یک بازیگر و کارگردان تئاتر در شهری در ژاپن و موقعیتهای دشواری که در آن گیر میکند (خیانت و مرگ همسرش) و بعد جابهجاییاش برای اجرای یک تئاتر به هیروشیما بهتدریج زیر پوست تماشاگر میرود. سه ساعت میگذرد، فیلم تمام میشود و میبینی با این مرد به یک «سفر» طولانی رفتهای، با مصائبش همراه شدهای و زخمهایش را حس کردهای.
برخورد هاماگوشی با متریال داستانی فیلمش ساده و شفاف است، بر خلاف لی چانگ دونگ (در برنینگ) که با یک الگوی سبکی سرسخت از درز دادن اطلاعات طفره میرود و «میستری» میسازد. هاماگوشی هر جا نیاز میبیند از الگوهای متعارف سینمای داستانی استفاده میکند، رازهای شخصیتهایش را اگر هم تا جایی محفوظ میدارد اما نهایتا برملا میکند. همینطور درباره لاین دیگر فیلم که مربوط به متنی است که شخصیت اصلی باید کارگردانی کند: اجرای نمایشنامه دایی وانیای چخوف. اگرچه برخورد فیلم با این متن رادیکال نیست اما سطحی هم نیست، ارتباط دلپذیری با سرنوشت آدمهای قصه پیدا میکند و شکل اجرای صحنهای ِچند زبانه (هر بازیگری به یک زبان) شکل ویژهای به آن داده است.
سوال سختی است، پس جذابیت فیلم از کجا میآید؟ فکر میکنم قوت فیلم به شخصیتهایش بر میگردد. به شخصیتهای آرام و محزونی که در موقعیتهای سخت هوار نمیکشند و طلبکار نیستند و زیبایی فیلم به عادتهای قشنگ زندگی روزمره آنها است. یکی از آنها مثل یک موتیف مرتب تکرار میشود: مرد در خیابانها و جادهها در حال رانندگی به یک نوار کاست در دستگاه ضبط اتوموبیل گوش میدهد. ظاهر امر این است که همسرش برای این بازیگر تئاتر دیالوگ نقشهای متفاوت نمایشنامه را روی نوار کاست ضبط میکند و در محل دیالوگهای نقش مرد به اندازه کافی سکوت میکند تا او دیالوگهایش را در حال رانندگی تمرین کند. بعدتر به دلایلی مرد مجبور میشود راننده داشته باشد. این تمرینها با حضور دختر جوانی به عنوان راننده ادامه پیدا میکند و صدای در حال پخش کمکم با مرگ صاحب صدا شکل غریبتری به خود میگیرد. یک مرد، یک زن، صدای زن ِ مردهای که متن دایی وانیا را میخواند و جادهها و راههایی که غریبههای مجروح را با زخمهای مشترک آرام میکند. در پایان علاج که نه، اما تسکینی کوچک هم سهم بییننده است.