داستان مرگ من | آلبرت سرا | ۲۰۱۳
ملالآورترین فیلم داستانی که از دیدنش لذت وافر بردهاید چه بوده؟ دوام شما در تماشای فیلمی ناآشنا با عادت دیداریتان چقدر است؟ تا چندین سال رکورد سماجتم در تماشای یک فیلم خوب و مقاومت در ترک سالن، فیلم آواز پرندگان آلبرت سرا بود. دیشب البته این رکورد با فیلم آخر همین فیلمساز شکسته شد. داستان مرگ من (برنده یوزپلنگ طلایی امسال لوکارنو) قصه روزهای آخر عمر کازانووا، عیاش و زنبارهی همه اعصار، خروج از قصر محل اقامتش و بعد روبرو شدن با دراکولای استوکر است.
شب افتتاح نمایش فیلم است و قبل از نمایش فیلمساز توضیح میدهد که این بار فیلمش رنگی است و از موسیقی هم استفاده کرده. برای کسانی که فیلمی از او دیدهاند این قوت قلبی برای تماشای فیلمی دو ساعت و نیمه از اوست. اما کارگردان جوان چیز دیگری هم ابتدای نمایش فیلم می گوید که کسی جدی نمیگیرد و برعکس همه میخندند: در اولین نمایش جشنوارهای آواز پرندگان 50 درصد تماشگران سالن را ترک کردهاند و در لوکارنو شب نمایش داستان مرگ من فقط 30 درصد تماشاگران اولیه در سالن باقی ماندهاند. همه خندیدند و لابد به حساب تواضع و شوخ طبعی کاتالونیاییاش گذاشتند. یاد چند سال پیش، شب نمایش آواز پرندگان افتادم، در سینمایی پاتوق اهالی سینمادوست، حداقل نصف تماشگران وسط نمایش فیلم رفتند. سالنی که تا حالا سابقه نداشت فیلمبینهای سمجش، گروهی سالن را ترک کنند. آن هم فیلمی که فقط یک ساعت و نیم زمانش است.
هنگام تماشای آثار آلبرت سرا یاد آداب خوردن خرچنگ میافتم. آن توده عظیم سخت بدمنظره را باید با ابزار ویژه و سرصبری جانکاه پشت سر بگذاری تا به مقادیری ناچیز از اطعمهای دست نیافتنی برسی. تجربه آثار سرا اغلب چنین دستاوردی دارد. سبکی جانکاه و ناآشنا که به تدریج کارکردی هیپنوتیزم گونه پیدا میکند و نتیجهاش تجربه یک مود ویژه است. رسیدن به این حالت از دروازه انتظار و تسلیم می گذرد. برای دیدن فیلمی از سرا همه عادتهای فیلم دیدن را باید کنار گذاشت و یا در درستی آنها تجدید نظر اساسی کرد: مثل زمان یک کنش بر پرده، ماهیت حادثه سینمایی، مفهوم زمان داستانی و …
بخشی از سینما علاوه بر ارایه یک تجربه داستانی، پیشنهاد نظارهی با حوصله جهان و نگاه از سر صبر به پدیدههاست، گیرم اینبار سوژه، تماشای یک فیلم باشد. فیلمهای سرا ایجاد نوعی خودآگاهی در مخاطب است نسبت به مکانیسم تماشای یک فیلم. بعد از دیدن چنین فیلمی قاعدتا مصداقهای ملال در تماشای فیلمها برای مخاطب عوض میشود: مالیک، تارکفسکی، بلاتار و … سهل الوصول میشوند و دیدن ترهات روز هالیوود جنونآمیز به نظر میرسد.
فیلم که تمام شد البته نصف تماشاگران رفته بودند اما شعف را در چشم بازماندگانی نیکبخت می دیدی که از آزمون دشواری فرم این جانورِ چغرِ بد بدن سربلند بیرون آمدهاند.