کبوتری روی شاخه نشسته به وجود میاندیشد | روی اندرسون | ۲۰۱۴
برای دیدن «کبوتری روی شاخه نشسته به وجود میاندیشد»، برنده شیر طلایی فستیوالِ ونیز سالِ گذشته، اشتیاق زیادی داشتم. فیلم جدید روی اندرسون اما فیلم متوسطی بود که انتظاراتم را برآورده نکرد.
به سیاق دو فیلم قبلی روی اندرسون (که هر کدام با فاصلهی هفت ساله ساخته شده)، «کبوتری روی شاخه …» فیلمی است اپیزودگونه با مایههایی ابزورد در بابِ اندوه زیستن، در صحنهای تئاترگونه با یک موقعیت نسبتن محوری از دو فروشنده دورهگرد که به دنبال فروش محصولاتشان هستند. دو فروشنده دورهگرد که هر چه بیشتر تلاش میکنند کمتر موفق میشوند. موقعیتها بعضن جالبند. یکی از جذابترینها، کابوسِ یکی از کارکترهای اصلی است: یک ماشین بزرگ با شیپورهای بیرون آمده از آن که چند سرباز به زور بردههایی سیاهپوست را وارد آن میکنند و زیر آن را آتشی بزرگ درست میکنند. استوانه شروع به چرخیدن میکند و جماعتی پیر مثل سیرک به صحنه خیره میشوند. اما بخش زیادی از موقعیتهای فیلم از نظرِ ایده خلاقانه، نامتعارف و افسارگسیخته به نظر نمیرسند.
در طی این سهگانه، فیلمساز از فیلم فوقالعاده «آوازهایی از طبقه دوم» به فیلم متوسط «کبوتری روی شاخه…» رسیده. اگر در اولی ظرافتها و موقعیتهای بدیع چنان درگیر کننده بود که بیننده از تجربهی چنین جهان تازهای به وجد میآمد، این آخری بیشتر به اپیزودهای متوسط آن شبیه شده. کماکان فیلم اول فیلمساز «یک عاشقانه سوئدی» که در سال 1970 ساخته و هیچ شباهتی با این سهگانه روی اندرسونی ندارد برایم بهترین فیلم فیلمساز است و سعی میکنم این فیلمساز تکرو و سالخورده را با آن به یاد بیاورم.
در همان بخشهای اولیه «کبوتری روی شاخه …»، در جایی که شبیه رستوران یک کشتی تفریحی است مردی چاق پس از پر کردن ظرف غذایش نقش زمین شده. از اورژانس هم کاری بر نیامده و مرد مرده است. مسؤول رستوران رو به جماعت درون رستوران میگوید مرحوم پول غذا را حساب کرده و هرکس میخواهد ساندویچ میگو و آبجو ایشان را رایگان ببرد. کمی میگذرد، پیرمردی جلو میآید و آبجو را بر میدارد. فیلم، شبیه آبجوی یک مرده در رستوران یک کشتی تفریحی به نظر میرسد: همان قدر دلفریب، همان قدر شاعرانه، همان قدر تراژیک و همان قدر بیمزه. به سلامتی روی اندرسون 72 ساله.