فانوس دریایی | رابرت ایگرز

The Lighthouse | Robert Eggers
ارزیابی: ★★★

از همان شروع «فانوس دریایی» وقتی نزدیک شدن کشتی و مشغول به‌کار شدن یک متصدی پیر فانوس دریایی (ویلم دافو) و دستیار جدیدش (رابرت پتینسون) را در جزیره‌ای با صخره‌های بلند و هوای مه‌آلود توفانی می‌بینیم آشکار است که با فیلمی با سلیقه بدیع و ظرافت ویژه روبرو هستیم. از همان ابتدا انتخاب نسبت ابعادی عجیب قاب (۱.۱۹:۱)، کمی نزدیک‌تر به مربع نسبت به قاب آکادمی، برای فیلمی که یک المان تصویری عمودی مثل فانوس دریایی را می‌خواهد مرتب در قاب بگیرد هوشمندانه و بدیع به‌نظر می‌رسد. از طرفی انتخاب نگاتیو سی‌و‌پنج میلی‌متری برای تصاویر سیاه و سفید با بافت دانه‌دانه مات و شیوه بازی بدن دو بازیگر، «فانوس دریایی» را شبیه برخی آثار دهه سی سینمای فرانسه کرده است. ‌

ایده «یک جزیره، دو مرد» آن‌هم در فیلمی تاریخی و روند اتفاقات مرموزی که در آن جزیره متلاطم خلوت می‌افتد بیننده را خیلی زود در اتمسفر مرموز آن جزیره غرق می‌کند. حس می‌کنی با فیلمی فضامحور طرف هستی و قرار است «وضعیت ویژه‌»ای را شبیه آن دو شخصیت تجربه کنی. از سویی به‌نظر می‌رسد شخصیت دستیار در تله جزیره گیر کرده است. او را یک‌جا در حضور یک پری دریایی در حال مستربیشن می‌بینیم، کابوس‌های او جزیره را به جهنمی شبیه می‌کند که انگار به‌جای ماموریت برای مکافات عمل آمده‌ است (از این نظر فیلم جاهایی بی‌شباهت به High Life، فیلم کلر دنی نیست).
‌ ‌
«فانوس دریایی» اما به‌تدریج تصمیم می‌گیرد به‌جای مستقر کردن بیننده در این «وضعیت ویژه» به یکی از شخصیت‌ها بیشتر نزدیک شود، درام بین دو مرد را تشدید و زمینه‌های گنگ داستانی را آشناتر کند. کم‌کم عناصری از ژانر وحشت برجسته‌تر می شوند و توازن فیلم به‌هم می‌خورد. باند صدا که مشخص است روی آن به‌طرز ویژه‌ای کار شده (مثل وارد کردن صدای شیپورهای فانوس دریایی در باند موسیقی) به دلیل استفاده بی‌امان در فیلم تبدیل به نوعی نویز می‌شود و غرابت عمومی جزیره و استعاره فراگیر فیلم درباره چراغ‌های فانوس دریایی (پیرمرد اجازه نمی‌دهد دستیار جوان وارد بخش ویژه‌ای از فانوس دریایی شود) به‌تدریج برای بیننده عادی می‌شود (هم از دید بصری و هم از نظر روایی) و پرگو بودن بخش نهایی (دیالوگ‌محور بودن بسیاری از بخش‌ها) عملا فیلم را از ریخت می‌اندازد.
‌‌