محبوب‌های سال ۲۰۱۸

۱- سفر دراز روز در شب | بی گان
۲- درخت گلابی وحشی | نوری بیلگه جیلان
۳- سوزاندن | لی چانگ-دونگ

و

۴- جنگ سرد | پاول پاولیکوفسکی
۵- ساما | لوکرسیا مارتل
۶- مکتوب، عشق من | عبداللطیف کشیش
۷- دولاتف | الکسی گرمان
۸- زندگی برتر | کلر دنی

و تجربه‌های جذابی مثل:
تصنیف باستر اسکراگز | برادران کوئن
روما | آلفونسو کوارن
نخستین انسان | دیمین شزل
خوشحال مثل لازارو | آلیس رورواکر

سال سینمایی ۲۰۱۸ از نظر کیفیت و تنوع نسبت به چند سال‌ اخیر براستی چشمگیر بود. بیش از هر چیز انتظار یکی دو ساله‌ام را برای تماشای درخت گلابی وحشی به‌یاد می‌آورم. از همان روزی که قصه یک خطی فیلم (پیش از تولید) اعلام شد شروع به تجسم فیلم کرده بودم و شبی که در جشنواره کن فیلم را دیدم برایم بیش از پایان یک انتظار دو ساله بود. چیزی بود که بیننده‌ای بعد از همراهی با هفت فیلم یک فیلم‌ساز، آن را در ذهن خود ساخته بود، شبیه گفتگویی بود میان خالق و نظاره‌گر. در مقام بیننده ارتباطم با دنیای آثار جیلان به‌گونه‌ای است که گاهی در پروسه تماشای فیلم‌هایش احساس می‌کنم این رازی است که به‌ نجوا با من زمزمه می‌شود.

ادامه‌ی خواندن

روما | آلفونسو کوارن

روما | آلفونسو کوارن
★★★

‌‌ ‌
۱. روما را با ایماژهایش به یاد می‌آورم، تصاویری تغزلی بر پایه پدیده‌های طبیعی (بارش تگرگ وقتی بچه‌ها در حیاط به شوق آمده‌اند و بزرگترها در پذیرایی خانه درگیر بحرانی خانوادگی‌اند، نجات نوزادی در شیشه موقع زلزله در بیمارستانی بزرگ) یا آن‌جا که بر حرکت اشیا در قاب تمرکز می‌کند (مثل انعکاس عبور هواپیمایی در آب، ورود اتوموبیلی عریض به پارکینگی کم‌عرض). با این‌حال آن‌جا که فیلم به آدم‌ها نزدیک‌تر می‌شود این کیفیت ویژه حاصل نمی‌شود، مثل وقتی که کلئو (پیشخدمت خانه) همراه پسربچه روی سکوئی روی پشت‌بام رو به آسمان می‌خوابند و پسرک خودش را به مردن می‌زند. رخت‌ها روی بام‌ها پهن شده‌اند، از رادیوی کوچکی موسیقی پخش می‌شود و کلئو بازی پسرک را می‌پذیرد. کمی بعد دوربین به بالا تیلت می‌کند تا نمای عمومی محله را بهتر ببینیم و همه چیز حاضر است تا زیباترین فصل فیلم شکل بگیرد. اما چه می‌شود فیلمی که این‌طور پر از صحنه‌پردازی‌های باشکوه است برای بیننده تبدیل به «تجربه لحظه»ها نمی‌شود (مثل کیفیتی که در فصل‌های پرحس‌وحال آثار تارکوفسکی و جیلان تجربه می‌کنیم)؟ ‌

ادامه‌ی خواندن

سوزاندن | لی چانگ-دونگ


سوزاندن | لی چانگ-دونگ
۱/۲★★★★

سوزاندن مثل بسیاری از فیلم‌های بزرگ، مدتی که از تماشایش می‌گذرد شبیه خواب به‌نظر می‌رسد، از آن فیلم‌ها که انگار ارتباط عینی شما را با پیرامون‌تان در حین تماشا سست می‌کند و کم‌کم روی طول موج حسی پسر جوانی قرار می‌دهد که سودای نویسنده شدن دارد اما گذشته، ویرانه‌‌ی شوم خانواده و فقر -لعنت به این یکی- نمی‌گذارد آن‌‌چه و آن‌که تمنا می‌کند را بدست بیاورد. پسری مستاصل که انگار در تمام طول فیلم در خواب است و حتی در خلوتش با محبوب توجهش به انعکاس شگفت‌انگیز نور آفتابی است از برجی در دوردست.