اسکلهای که آرام دور میشود
چاپ شده در مجله هفت، شهریور ۱۳۸۳
مقدمه
وزن دورههای هنری در تاریخ هنر به یک اندازه نیست. تراکم و کیفیت بالای پدیدههای هنری دههی 1920 نوعی عدم توازن در زنجیرهی جنبشهای هنری قرن گذشته ایجاد کرد که چند دهه بعد تا حدی متوازن گردید. در سن پترزبورگ در 23 آوریل 1899 نوزادی بهدنیا میآید که از نوجوانی دوست دارد نویسنده شود و جوانیاش مقارن با عرضهی موجی از شاهکارهای ادبیات داستانی میگردد: مسخ (کافکا، 1917)، اولیس (جویس، 1922)، در جستجوی زمان از دست رفته (پروست، 1927)، بهسوی فانوس دریایی (وولف، 1927)، خشم و هیاهو (فاکنر، 1929)، تجربههایی بدیع هستند که دست به آشناییزدایی گستردهای در زمینهی ساختار و زبان ادبی میزنند و ولادیمیر ناباکوف درست در این سالهایی که تصور میشد دیگر قلهای برای فتح کردن باقی نمانده پا به عرصهی دنیای کلمهها و تصویرها میگذارد. نخست به زبان روسی شروع به نوشتن میکند: شعر، مقاله و رمان با اسم مستعار. چند سال بعد در ابتدای دههی پنجم زندگیاش اولین رمان انگلیسی زبانش را در پاریس مینویسد: زندگی واقعی سباستین نایت (1941). نویسندهای که در قامت منتقد اکثراً ایدههای کلاسیک دارد، بهشیوهای استثنایی بسیار جلوتر از مقالههای ادبی و سخنرانیهایش، داستان مینویسد. اگر تاریخ تولد ناباکوف، لحظههای جادویی عبور از قرن نوزدهم را بهیاد میآورد، رمان زندگی واقعی سباستین نایت گذار از جنبش هنری مدرنیسم ابتدای قرن به ادبیات متفاوت نیمه دوم قرن بیستم با دستاوردهای درخشانش است.